ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 |
استاد کامران قائم مقامی (لینک موضوع - http://www.shereno.com/news2.php?id=13036 )
نقدی نوشته اند بر شعر این حقیر که
چندی پیش با نام ( یک لقمه نان ) منتشر
گردید . لذا با کسب اجازه از ایشان نقد و
تفسیرشعر را در ادامه مطالب قرار داده ام .
امیدوارم نظرات سازنده تان راهگشای کارهای
بعدی این حقیر باشد .
در پیچِ خیابان
سایه ای بود
بر سرِ کوچکِ نهال
که با دست های سیاه
مغزهای سپید می فروخت
اما
در دلش
چیزی نبود!
... حالا
گاهی وقتها
نهال،
به یادش می آیدو
با دست های سپید
مغزهای سیاه، می خرد
به قیمتِ
یک لقمه نان !
...................................................
شعر یک داستان اجتماعی است.
یکی از بحث هایی که در شیوه ی عمومی
نقد قرار می گیرد، توجه شاعر به بُعد مکانی
یا زمانی شعر است که مخاطب را به تعمق به
آن اندیشه ها و تفکرات حادث شده در حیطه ی
شخصیت بخشی سوق می دهد!
بُعد زمانی در این شعر:شعر از گذشته شروع
شده و در زمان حال گسترش یافته ( تغییر و
تحول ) و در آینده پاتک هایی را بوجود می
آورد.
دهکده اول:
در پیچ خیابان
سایه ای بود
بر سر کوچک نهال
که با دست های سیاه
مغزهای سپید می فروخت
در پیچ خیابان،در چهار راه یا هم خانواده ی
آنها که به « مکان » در آغاز شعر توجه شده،
بیانگر این موضوع است که، این لوکیشن
شروع شعر یا مکان یابی برای بسط دادن یک
موضوع اجتماعی در محیطی ناشکیب
است.چرا که در پیچ خیابان یک دختر
( نهال ) وجود دارد که هیچ پناهگاهی و
حتی اطمینان قلبی ندارد، ناخودآگاه این پیچ
خیابان آن صورت سکه ی خود را چند مرتبه
بالاتر یعنی مبحث فقر را مورد نمایش قرار
می دهد.
در پیچ خیابان / سایه ای بود.
وقتی پیچ خیابان به یک کالبد ناشایست تعبیر
شده، عبارت:سایه ای بود..حاکی از این
موضوع است که انسان ها همیشه در حال
مراقبت هستند و هیچ گاه آنها را به حال خود
وا نمی گذارند. شیوه ی پدیدار شناختی
( phenomenological approach )
۰
نوعی پدیده اجتماعی-فرهنگی را رنگ
آمیزی می کند که توجه به هنجارها و
« باید ها و نباید ها » را مدون می نماید.
با این که آن پیچ خیابان یک محل نامطلوب
برای یک - دختر - می باشد اما یک سایه
همواره او را دنبال می کند..( تلمیح به آیه
های قرآن ).
آرایه های معنوی-سیاه/سفید- آرایه تضاد
مشهود است.
اما در حالت کلی؛ دهکده ی اول شعر یک
تضاد درونی را به جریان می گذارد.
جریانی که " خوبی و بدی " را با هم به
تصویر میکشد و آن را بازگو می نماید.
دهکده دوم:
اما
در دلش
چیزی نبود!
مفهوم در دل چیزی نبودن-کنایه از این است
که؛ در دلش هیچ چیزی نیست؛ واکنش های
منفی و مخرب در او پدیدار نیست؛ او همیشه
ساده حرف هایش را می گوید و از کسی
" کینه " به دل ندارد- دختر ( نهال )*
اما بُعد دوم آن-ایهام
به این مفهوم است که، " نهال گرسنه است ".
او برای گرسنگی در پیچ خیابان که به محیط
ناامن برای یک دختر تشبیه شده، " مغزهای
سپید " می فروشد تا بتواند معلول « در دل
چیزی نبودن » را از بین رفته بیان کند.
شیوه ی روانشناسی نقد تخصصی-
دختر،گرسنگی،مکان نا امن و آشفته ممکن
است او را به منجلاب های دیگری که برای
رفع گرسنگی در ذهن خود می پروراند،
کشانده شود که این دگرگونی و تحول عظیم "
انقلاب " روحی و روانی او را دستخوش یک
صحنه ی ناگوار می دهد.
دهکده سوم:
...حالا
گاهی وقتها
نهال،
به یادش می آیدو
با دست های سپید
مغزهای سیاه، می خرد
به قیمتِ
یک لقمه نان!
منظور از حالا یعنی اکنون که نهال بزرگ
شده و آن دوران با دغدغه و سرکش را پشت
سر گذاشته، از نهال دیگری که در اینجا شاعر
به طور « نمادین » از این مفهوم استفاده
کرده،
شیوه ی تکوین (genetic approach)
و شیوه ی جامعه شناختی
( )sociological approach
که گوشه ای از آن را معماری می نماید،
می گوید : آن دوران هنوز ادامه دارد.. /
به همین جهت بوده است که این شعر در سه
زمان ( گذشته، حال و آینده) شکل
گرفته است.
به نظر نمی آید که ( نهال ) بتواند آن
روزهایی که در پیچ خیابان بوده را فراموش
کند و دست های سیاهش به دست های سپید
تغییریابد.گویی شاعر عبارت: " دست های
سپید " را باید به طور کنایه ای و سقلمه بیان
کند تا بتوان این مضمون را تلنگری برای
اذهان مخاطبان در نظر گرفت.
لذا در غیر این صورت، نهال باید در ( زمان
آینده ) آن ایام را از خاطر برده و او هم مثل
یک انسانی که دست های سیاه ، مغزهای سپید
را لمس نکرده و تجربه ای از آن ندارد،
رفتار کند که این گونه نیست. زیرا ( نهال )
به درک موضوع تنگدستی و تکدی گری
رسیده است که مفهوم کلی :
« یک لقمه نان!» چقدر می ارزد !
برای شاعر بهترین ها را آرزو می کنم
-بــامهر!
آقا من همچین منظور خاصی نداشتماااااااا
خودم کپ کردم منیه نوشته امو فهمیدم
چه باحال فک میکنین شما
خوشم اومد
لینکتون کردم
اگه دوست داشتین "دلدردهای یه ماهی آزاد" لینک کنین
خیلی جالب بود تا به حال از این زاویه به یک شعر نگاه نکرده بودم.بیشتر ذهنم به سمت متن رفته تا شعر.خیلی جالب بود برام.مرسی
سلام دوست عزیز وبلاگ زیبایی داری ممنون می شم به من هم سر بزنی و منو جز لینکستانت قرار بدی
با اسم طنز نوشته های ملینا زرین آباد .... منتظر حضورت هستم[گل]
چه تفسیر جالبی و چقدر سنگین بود