کلیه نوشته های مندرج در این سایت به قلم این حقیر می باشد .
شعرها و متون ادبی موجود در سایت های رسمی و مراجع معتبر به ثبت رسیده است . لذا کلیه حقوق معنوی و مادی آن مربوط به نویسنده می باشد .
هرگونه کپی برداری بدون کسب اجازه و یا ذکر منبع غیر مجاز می باشد .
ادامه...
درود بر شما... دوست گرامی مهدی جابری... ما یک دوست داشتیم در دوران دانشجویی که هم نام شما بود با اشتیاق صفحه شما را باز کردم شاید نشانی از او بیابم ... اما مشخصات شما نشان از یک تشابه اسمی داشت .... مطالب شما را هم خواندم زیبا سروده بودی .. ما هم گاه گاهی که خدا پس کله مان می زند یک چیزهایی می نویسیم ... حوصله کردی به ما هم سر بزن .... پیروز باشی
عشق مرا در نگاهت تیره و تار مکن ، ای مهربان نور چشمانت را برایم خاموش مکن، ای مهربان
من سوخته ام از این شرار عشق، تو مرا دریاب
خرقه پوش از این باران عشق شدم ،تو مرا دریاب
قفل سنگین قلبت را برایم باز کن، ای نازنین
شعر سپید عشقت را برایم آغاز کن، ای نازنین
می خواهم تو را، در این لحظه های سخت با من باش می گذارم نام تو را، در این سینه ی سبز با من باش
تو آن ستاره ی درخشان در سینه ی عاشق منی ، میدانی تو آن زورق غریب اندیشه ی ذهن عاشق منی، میدانی
می گریزم از افسون دبده ی پر مهرت، ای جانان من می شتابم به سوی ان قلب خفته ومهربانت، ای جانان من.... مردم طعنه ها زدند و گفتند از این عشق پر شرار من زآن آتشی فکندند در این قلب بی قرار و بی ریای من
بهر فریب آنان نام تو را هرگز بر زبان نیاوردم دگر می ترسم از این فریب جانسوز که من تو را نیابم دگر
می روم تا ساحل آرام عشق یابم تو را، شیرین جان
می سرایم لحظه های عاشقی خوانم تو را،شیرین جان
میروم بی شک در این راه تو را می بویم ای دلدار من غم هجران تو را همراه خود می سازم ای دلدار من
درود بر شما...
دوست گرامی مهدی جابری... ما یک دوست داشتیم در دوران دانشجویی که هم نام شما بود با اشتیاق صفحه شما را باز کردم شاید نشانی از او بیابم ... اما مشخصات شما نشان از یک تشابه اسمی داشت .... مطالب شما را هم خواندم زیبا سروده بودی .. ما هم گاه گاهی که خدا پس کله مان می زند یک چیزهایی می نویسیم ...
حوصله کردی به ما هم سر بزن ....
پیروز باشی
سلام جناب جابری ارجمند
خوشحالم از خوانش اشعار زیبایتان
همواره مسرور باشید و با مهر قلم همراه
سلام عزیزم ببخشیدکه اینقدردجواب دادم
عشق مرا در نگاهت تیره و تار مکن ، ای مهربان
نور چشمانت را برایم خاموش مکن، ای مهربان
من سوخته ام از این شرار عشق، تو مرا دریاب
خرقه پوش از این باران عشق شدم ،تو مرا دریاب
قفل سنگین قلبت را برایم باز کن، ای نازنین
شعر سپید عشقت را برایم آغاز کن، ای نازنین
می خواهم تو را، در این لحظه های سخت با من باش
می گذارم نام تو را، در این سینه ی سبز با من باش
تو آن ستاره ی درخشان در سینه ی عاشق منی ، میدانی
تو آن زورق غریب اندیشه ی ذهن عاشق منی، میدانی
می گریزم از افسون دبده ی پر مهرت، ای جانان من
می شتابم به سوی ان قلب خفته ومهربانت، ای جانان من....
مردم طعنه ها زدند و گفتند از این عشق پر شرار من
زآن آتشی فکندند در این قلب بی قرار و بی ریای من
بهر فریب آنان نام تو را هرگز بر زبان نیاوردم دگر
می ترسم از این فریب جانسوز که من تو را نیابم دگر
می روم تا ساحل آرام عشق یابم تو را، شیرین جان
می سرایم لحظه های عاشقی خوانم تو را،شیرین جان
میروم بی شک در این راه تو را می بویم ای دلدار من
غم هجران تو را همراه خود می سازم ای دلدار من
آخی اینجوری که خیلی بد میشه
همه جریمه میشه و هم جونش به خطر میافته
سلام استاد جابری
زیبابود
به قول بهرام خزایی شما نیز به مهمانی دلم دعوتید