ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 |
در گوشه ای از دنیای خدا می رفت !
با دلی که به باد داده بود !
فرشته ای
سقوط ریسمان را حس کرد !
پوست چروکیده اش ،
هنوز نگاه خورشید را باور نداشت !
خوبی بادبادکاینه که میدونه زندگیش فقط به یک نخ نازک بنده ولی بازم تو آسمون میخنده و میرقصه .
مثل همیشه زیبا بود .
سلام بازم یادم رفت اون ئبالا اسمم رو بنویسم
گوشه ای از دنیای خدا....
چرا نفهمیدمش؟
کمی با خدا باش و کودکی کن !
این ریسمان
این طناب ...
این گره های پی در پی ...
این دست های کافر به اعتقاد صعود
خورشید بهر که می تابد؟!!
~~~~~~
سلام همسایه با خورشید!
این سپیدهای پرنقش در کنار تصاویر هماهنگ، تاثیر بخش و دلنشین تره
سلام و عرض ادب استاد
الحق و الانصاف در خواندن خطوط معجزه گرید
سایه تان مستدام
یاحق
وقتی بجای دخرم
ادباک را بازی میدهم
لذتی دیوانه کننده
کودکم می کند
و مثل همان بادباک
هوایی
سلام
امکان ویرایش ندارم متاسفانه
اگر دوباره برام بفرستی می تونم جایگزین کنم .
ضمنا از نوشته ات ممنون .
اما این ظاهر قضیه است !
شعر دوسویه است دوباره بخوان !
همیشه از عکسایی که با مطالبتون کار میکنید به اندازه خود مطلب حتی گاهی بیشتر لذت می برم
نظر لطف تونه
زنده باشی
گوشه از دنیای خدا که خودش یدنیاست..
اینروزا اصلا حس نوشتن و خوندنو نداشتم...
برای همین دعوت ت کردم
ازتنهائی هیچ کس لذت ی نمی برد الا خدای بی نیاز
سلام
ببخشید که مزاحمتون شدم
دارم واقعی می نویسم و به دور از دنیای مجازی
یه عذر خواهیه واقعی بهتون بدهکارم
به حسین قسم من فکر می کردم شما مذکرید اصلا قصده مزاحمت نداشتم
همون دفعه ای که آپ کردید و یه خورده از زندگیتون گفتید دیدم خانومید وکلی شکه شدم
اون روز خیلی ناراحت شدم
بعد یه آپ حسی زدم و ازتون عذر خواهی کردم
نمی دونم خوندید یا نخوندید
در هر صورت با زم معذرت می خوام
من تموم آپاتونو می خونم چون حسه خوبی بهم دس می ده
بنا بر خلاف میلتون اومدم بلاگتون نظر گذاشتم عاجزانه معذرت می خوام
بازم می گم اگه دیدید گاهی اوقات خیلی سمج می شدم فکر می کردم مذکرید و در واقع رفتاراتون برام عجیب بود
خدا نوگلاتونم صحیح و سالم زیر سایه ی شما براتون نگه داره
خدا آقا بهزادم بیامورزه
بنده رو حلال بفرمایید لطفا
یا علی
در پناه حق
سلام منتظر عزیز
قبلا درست فکر می کردید که من به قول شما ( مذکر) هستم !
اما الان منو به تردید انداختید !!
فکر کنم باید در اولین فرصت به یه دکتر مراجعه کنم
اونم تو ۳۸ سالگی !!!!!
پسر خوب من
فقط می گم می آی توی خونه من شرط ادب ایحاب می کنه درست برخورد کنی . وقتی برات می نویسم از لقب داداشی و داداش خوشم نمی آد شما هم لج نکن !
اگه لیاقت نوشتن دوست رو از طرف شما نداریم بهتره اصلا دنیای جداگانه ای داشته باشیم .
ضمنا بهترین دوست من بهزاد بود ! خدا رحمتش کنه .
امیدوارم دوریالی شما دوست با احساس م افتاده باشد .
سلام خورشید مادی ما بسیارپرفروغ است والبته سوزان!
شادباشی
سلام
شبتون به خیر
سلام
صبح تون به خیر