خاک سرخ

اشعار و متون ادبی به قلم مهدی جابری

خاک سرخ

اشعار و متون ادبی به قلم مهدی جابری

اعدام !

تنهائی - عشق - اعدام - خاک سرخ 

 

   اعدام می کنم تنهائی ام را 

   به حکم   

   ع  

   ش  

   ق  

   و حکایت  ...

   حکایت شاخه ها است  !  

   وقتی انتظار نداری  

    ز مستان   

   را ببینی  ! 

    ... 

   می خواهم اندیشه عریان م 

   به گونه هایت 

   رنگ سرخ بدهد ! 

نظرات 8 + ارسال نظر
سید شنبه 11 دی‌ماه سال 1389 ساعت 03:07 ب.ظ http://jomlee.blogsky.com

سلام
به وبلگ این جانب نیز قدمت را برنجان
احسنت
اگر خواستی لینک کن

pashmakoo شنبه 11 دی‌ماه سال 1389 ساعت 03:07 ب.ظ http://pashmakoo.blogsky.com

تبریگ میگم قلم روونی دارید
خالا یه سوال : واقعاً خرید کردن با همسرتون جز علایقتونه؟؟؟
به منم سر بزنید شاید خاطرات دوران دانشجوییتون منقلبتون کنه

جواب : بله

آرام شنبه 11 دی‌ماه سال 1389 ساعت 04:46 ب.ظ http://www.khialebehesht.blogfa.com

چه قضاوت دردناکی!
اینکه عشق حکم کنه تا تو تنهاییت رو اعدام کنی
از عشق بعیده چون
ا همین تنهایی می تونه بهترین لحظه های عاشقانه رو برات بسازه وبه قلب لذت عشق رو بچشونه
حیفه که تنهاییت رو دار بزنی

در تمام دنیای تنها
لحظه ای را پیدا نمی کنم که تنها بوده ام !
چون بودن را می فهمم !
دل ت به نور آفتاب روشن باد
یاحق


آرام شنبه 11 دی‌ماه سال 1389 ساعت 04:47 ب.ظ http://www.khialebehesht.blogfa.com

هوس تنهایی کرده ام.جای خلوتی می خواهم وصدای او را که مدام بگوید :" دوستت دارم،
دوستت دارم،دوستت دارم،" ومن با صداش در خودم غرق شوم وبغض کنم وآرام گریه کنم تا کلافه شوم وبگویم:" بس است دیگر!بگو دوستت ندارم.بگو از تو متنفرم.بگو برو گم شو!" واو با بغض بگوید:"دوستت ندارم،از تو متنفرم،برو گم شو!" ومن از شنیدن آن ها سبک شوم وبخندم وکیف کنم تا کرخ شومو دوباره هوس کنم آن صدا از پشت پنجره باز با ناز وخنده سرک بکشد وآهسته بگوید:" هرچه گفتم دروغ بود.دوستت دارم،دوستت دارم." ومن دوباره سنگین بشوم وکیف کنم وفرو بروم وگریه ام بگیرد ودوباره بازی شروع بشود ومن التماسش کنم که بگوید دوستت ندارم واو بگوید:"چون تو می خواهی دوستت ندارم.بس که عاشق ات هستممی گویم از تو متنفرم تا بخندی." وبعد بپرسد:"حالا راضی شدی؟سبک شدی؟" ومن بگویم:" نه، رفتنت، آمدنت،خنده ات ، گریه ات، آشتی ات،قهرت،عشقت،نفرت ات،دوری ات،نزدیکی ات،وصالت،فراقت،صدات،سکوتت، یادت،فراموشی ات،مهرت،کینه ات، خواندنت، نخواندنتواصلاْ
بودن ات ونبودنت سنگین است،سنگین است،سنگین است، بگویم :"اتفاق تو از همان اول نباید می افتاد وحالا که افتاده است دیگر نمی توان آن را پاک کرد یا فراموش کرد .اما شاید پاک کنی باشد تا برای همیشه پاکم کند..مصطفی مستور

عاطی گلی یکشنبه 12 دی‌ماه سال 1389 ساعت 08:08 ق.ظ http://ate165.blogfa.com

گریز تنها راه ناگزیر است... و من شیفته خزیدن های روحی ام... غنی می شوی...

مدتی نیستم...گریزی بس شیرین


سلام . نمیدونم فهمیدم یا نه ولی یه جوری شدم نمیدونم الان دارم به چی فکر میکنم ۵ بار خوندم ولی باز مثل دفعه قبل فقط خیره شدم .

برنا یکشنبه 12 دی‌ماه سال 1389 ساعت 04:55 ب.ظ

طناب عشق گاهی چندان محکم نیست بای اعدام تنهایی.

بله
اما حکم حکم عشق است !
اگر به آن ایمان داشته باشی دنیای ت را هم به دار می کشی !

منتظر یکشنبه 12 دی‌ماه سال 1389 ساعت 05:10 ب.ظ http://www.2561367.blogfa.com

عالی عالی عالی نوشتید / از همیشه قشنگ تر
دلنشین تر
مرحبا / آفرین پسر

واقعابکر دوسته عزیز من ـ

مهرنوش سه‌شنبه 14 دی‌ماه سال 1389 ساعت 10:27 ب.ظ http://kochneshin.blogsky.com

اعدام می کنم تنهائیم را... چه تعبیر جالبی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد