ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 |
در این حوالی
عاشقی بود
شعر می فروخت
پشت چراغ
دنبال تکه های
دل خود می گشت
در این حوالی
کودکی بود
ستاره می خرید
کیف می کرد
در این حوالی
کسی بود
قرص هایش را بلعید
با نقطه ای که ذهنش پاک کرد
و مُرد !
کاش
به قرض هایش فکر نمی کرد !
دراین حوالی
مردیست که آنقدردلتنگ است
که برای پروانه ها دلش می گیرد....
سلام
زیبابود...
جای دوری نمیره بهم سربزنی
از خوندنش لذت بردم و چند بار خوندمش
عالی بود ..در این حوای..
تو این حوالی و اگه بگردی خیلی چیزها هست...
سلام مهربان
چرا نگاه نکردم در این حوالی بود. به تنگ آمده بود و شکست اما حیف. به چشم کوچه فقط کوزه ای سفالی بود. چه جای خُرده که دیگر نه جای ماندن بود ...
زیبا بود.
در این حوالی ها همیشه کسی هست. که از تو به من نزدیک تر نیست. و من عادت دارم که به جز تو را خیال کنم و کسی نفهمد. وای که چقدر این شهر برای دلتنگی جا دارد ...
چقدر در این حوالی ها زیاد بودند!
منظورم اونایی بود که دوستان مهربونت برات نوشتند!
در حوالی خانه ات پرسه می زنم
پرسه می زنم تا عاشق تر شوم
وهرچه حوالی تلخ را با این
پرسه ها له کنم
در حوالی قلبت پرسه می زنم
تا بجای قرضهای بی نقطه
جادوی عشق را ببلعی
تا دیگر پشت چراغ زندگی نمانی
در این حوالی
کودکی هست که زیر باران مشق می نویسد
و گندم می فروشد
و من بیخبرم...
---------------------------------
خیلی زیبا بود شعرتون.
چطوری قرضاشو بلعید
با نقطه ای که ذهن ش پاک کرد
... !
سلام
ممنونم از تو دوست خوبم که تنهام نمیذاری!
این شعر بی تعارف ثشنگ بود چند بار خوندمش و جمله ی آخر رو چندبار تکرار کردم . راستی دوست عزیز لینکت میکنم تا همه ی دوستام از خوندن این نوشته ها لذت ببرن
بکوش گذر زندگی ات سرگذشت درگذشت آرزوهایت نباشد
منتظرتم
پس خواستیم بیایم بهتون خبر میدیم سر راه شما رو هم همراه خودمون میبریم
باعث افتخاره
زنده باشی
در این حوالی
شاپرکی با بالهایش
شادی وش و خندان
یاد تو را آورد
در این حوالی
خاطرت خاطرم را آسود
قلبم آرام گرفت
خیلی زیبا بود
من چون قرض ندارم میخوام غصه هامو ببلعم، میشه؟؟؟؟؟؟
غصه ها تلخند !
اشک ت را در می آورند مهربان
و راضی نیستم به دیدن بارانی دیگر !
سلام دوست عزیز
خیر....ولی شاید این سرآغازی برای برادری باشد....
====
توراکه می بینم مکث می کنم،مثل ویرگول
دورد بر دوست نازنینم خاک سرخ
"سپاسگزارم از مهر بی نهایت شما
قالبت زیباست حس قشنگی بهم داد مخصوصا بخش
کامنت هایت
و شعر زیبای تو و حوالی هایی که تو به آن نگاه کردی ریز بینانه
این حوالی نازنین رنگ زیاد است و نیرنگ فراوان
این حوالی بسیاری سکه ی نامردی می فروشند
این حوالی بسیاری عشق را می فروشند و ریا را می خرند
این حوالی اما ...راستی و درستی و یکرنگی تنها کالایی ست که هیچ خریداری ندارد
دست روی دلمان گذاشتی دردمان گرفت
درود بر تو و شاعرانگی هایت
باشید همیشه "
سلام بر تو شاعره مهربان با شعرهایم
ممنون از ابراز لطف و محبتی که داری
و اما این بخش متعلق به دوستانی است که همراهند با خاک سرخ چون شما بزرگوار
و من در محضرشان فقط می آموزم
زنده باشی
بامهر
هوا سرد بود و دخترک هنوز گلهایش در دستش بود
انگار هنوز کسی دلش برای او نسوخته بود