خاک سرخ

اشعار و متون ادبی به قلم مهدی جابری

خاک سرخ

اشعار و متون ادبی به قلم مهدی جابری

از نامه هائی که هیچوقت ننوشتم ( ۴ )

 

   می دانی گُلَکَم !

   شب ها نوشته های عطرآگین ت را زیر سر می گذارم ! 

   ستاره ام را در آغوش می کشم    

   چشم هایم را می بندم  

    تا بازهم خواب تو را ببینم ! 

   خواب نوازش دست هایت  ! 

   خواب دوستت دارم های بی صدایت !  

   خواب دفتر سکوت  !

   وقتی که سطرهایش  از نفس های تو پر می شود  ! 

    و من لابلای نفس های تو  ، 

    گُم می شوم ! 

   می خواهم در این بازی قایم باشک  

    همان گم شده ی تنها باشم  ! 

    آنقدر تو را صدا کنم تا از نَفَس خالی شوم   !

    و در ثانیه های ناتمام از یک نگاه سیر  

    برایت بمیرم ! 

    تو هم بیائی  در خاک ت دفنم کنی ! 

    با قطره های باران سبزم کنی  

    و به کودکمان یاد دهی 

    فردا سرخی گونه ها

    در جاده عشق   

    به آفتاب سلام می کند !  

      ...

    پیدایم کن زیبای من !  

نظرات 11 + ارسال نظر
گلاب پنج‌شنبه 30 دی‌ماه سال 1389 ساعت 12:49 ق.ظ

به به سلام به همسایه خوبمون که دیر به دیر یادمون میکنه ولی فراموشمون نمیکنه ....
احوال شما ...
خبر داده بودی شتری گاوی پیش پاتون قربونی میکردیم ..
من که نگفتم الان کوچ کردم رفتم ....
بابا ادم هر جا بخواد بره باید اول یه سری شرایط رو اماده کنه ..
من الان از اینجا برم که اواره میشم ..فعلا صبر میکنم تا یه وبلاگ بزنم بعد ..
اب و قران واسه بدرقه یادت نره همسایه ..
راستی راه دوری نمیرم شاید همین دورو برا بازم همسایت بشم ؟

آرام پنج‌شنبه 30 دی‌ماه سال 1389 ساعت 07:17 ق.ظ http://www.khialebehesht.blogfa.com

چشمانم را می بندم
تا خواب مهربانی ات را ببینم
تا خواب دستان نوازشت را
می دانی عطر بوسه هایت در رویای من
عجیب ماندگار است
بگذار فقط خواب تورا ببینم.
خواب زندگی را
بی آنکه لای نفسهای مردم گم شوم

من به خیالی ،
فقط چشم خودم را بستم !
مانند زندگی که جاریست
مانند تمام شعرهایت
مانند تمام بیراهه های آدم ها
مانند غسل کردن چشم هایم
در آب کر دستهای تو
می خواهم این بار
دنیا را عاشقانه ببینم زیبا !

آرام پنج‌شنبه 30 دی‌ماه سال 1389 ساعت 07:21 ق.ظ http://www.khialebehesht.blogfa.com

ستاره که می شوی
دستم به آسمان نمی رسد
کمی به دستهایم نزدیک شو
می خواهم دربربگیرمت
می خواهم از روشنایی تو
زندگی خاموش من نور بگیرد
....................................
دلتنگ خواب که میشی .اونم خوابای اون معصوم میشی با آرزوهای کوچیک وبزرگت. میدونم که می شینه تو خوابت

عروسک سخنگو پنج‌شنبه 30 دی‌ماه سال 1389 ساعت 09:19 ق.ظ http://kafefenjoon.blogfa.com

چقدر حس قشنگی داشت این پستتون چند بار خوندمش

ترنجستان پنج‌شنبه 30 دی‌ماه سال 1389 ساعت 03:28 ب.ظ http://www.toranj0.blogsky.com

خیلی وحشتناکه......
در آغوش یکی دیگه باشی...چشمت رو ببندی و توی خیالت تصور کنی با اونی که عاشقشی داری لحظه هات رو سپری میکنی...
درد بدیه...

چیزی که تو می نویسی محلی در این شعر ندارد .
عشق بازی با خدا را همه می کنند حتی در آغوش هم !

پائیــز پنج‌شنبه 30 دی‌ماه سال 1389 ساعت 04:40 ب.ظ http://paeez77.blogfa.com/

درود
می خواهم در این بازی قایم باشک
همان گم شده ی تنها باشم
آنقدر تو را صدا کنم تا از نفس خالی شوم
و در ثانیه های ناتمام از یک نگاه سیر
برایت بمیرم.
----------------
سلام پر ازاحساس بود و زیبا
باعث افتخار بود بااشعارتان آشناگشتم بازم میام.
وقتی به ما دادی اشارتی بفرم منتظریم...

حامی پنج‌شنبه 30 دی‌ماه سال 1389 ساعت 07:07 ب.ظ

بچه که بودیم،گفتم چشمات رو ببند و تا ده بشمار...چشماش رو بست و اینقدر شمرد تا من بزرگ شدم و اون هنوز که هنوزه چشماش رو باز نکرده و هنوز میشماره...!!!
و این بدترین قایم باشک بازی عمرم بود...
تنهام نذار

قصر آرزو جمعه 1 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 07:46 ب.ظ http://rouyesheshgh.persianblog.ir


چه خوب است قبل از آنکه مثل گلی از شاخه چیده شویم

وچه خوب است قبل از آنکه کسی را از دست دهیم

چه با قدمهای خودش رفته باشد

ودر جای دیگردردنیای خودش زندگی کند

ویا دست زیبای مرگ او را از کنار ما گذرانده باشد

به هر حال از دست دادنی که دردناک است

قبل از آنکه ثانیه ای از این لحظه به بعد به جلو رود

قدر اورا بدانیم

قدر اورا بدانیم یعنی او را با خلوص نیت ببخشیم

با خلوص نیت ببخشیم یعنی اورا درک کنیم

یعنی بودن اورا

توان دستهای بودنش

وسعت وجودی اش

به اندازه نیازی که جهان به او دارد

نه نیازی که ما به او داریم

تو محبت را در جهان به نمایش گذاشتی



امیدوارم که برکتهای این بخشش و محبتت صدچندان به خودت برگردد.


همچنان که قلب جهان می تپد من تنها نیستم.




از همه دوستان خالصانه تشکر می کنم

قصر آرزو جمعه 1 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 07:47 ب.ظ http://rouyesheshgh.persianblog.ir

افتخار داشتم و شما رو لینک کردم .

رها شنبه 2 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 04:41 ب.ظ http://rainy-night.blogsky.com

سلام
واقعا زیبا بود.

استاد [:S042:] شنبه 2 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 09:20 ب.ظ

سلام
این شعر رو ندیده بودم

دست آفتاب از لا به لای شاخه های این شعر صورت رو نوازش می کنه.
گم شدن در خاک یاد و... پیدا شدن در دستان عشق

خوش به حال قلب عاشقت همسایه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد