ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 |
می دانی گُلَکَم !
شب ها نوشته های عطرآگین ت را زیر سر می گذارم !
ستاره ام را در آغوش می کشم
چشم هایم را می بندم
تا بازهم خواب تو را ببینم !
خواب نوازش دست هایت !
خواب دوستت دارم های بی صدایت !
خواب دفتر سکوت !
وقتی که سطرهایش از نفس های تو پر می شود !
و من لابلای نفس های تو ،
گُم می شوم !
می خواهم در این بازی قایم باشک
همان گم شده ی تنها باشم !
آنقدر تو را صدا کنم تا از نَفَس خالی شوم !
و در ثانیه های ناتمام از یک نگاه سیر
برایت بمیرم !
تو هم بیائی در خاک ت دفنم کنی !
با قطره های باران سبزم کنی
و به کودکمان یاد دهی
فردا سرخی گونه ها
در جاده عشق
به آفتاب سلام می کند !
...
پیدایم کن زیبای من !
به به سلام به همسایه خوبمون که دیر به دیر یادمون میکنه ولی فراموشمون نمیکنه ....
احوال شما ...
خبر داده بودی شتری گاوی پیش پاتون قربونی میکردیم ..
من که نگفتم الان کوچ کردم رفتم ....
بابا ادم هر جا بخواد بره باید اول یه سری شرایط رو اماده کنه ..
من الان از اینجا برم که اواره میشم ..فعلا صبر میکنم تا یه وبلاگ بزنم بعد ..
اب و قران واسه بدرقه یادت نره همسایه ..
راستی راه دوری نمیرم شاید همین دورو برا بازم همسایت بشم ؟
چشمانم را می بندم
تا خواب مهربانی ات را ببینم
تا خواب دستان نوازشت را
می دانی عطر بوسه هایت در رویای من
عجیب ماندگار است
بگذار فقط خواب تورا ببینم.
خواب زندگی را
بی آنکه لای نفسهای مردم گم شوم
من به خیالی ،
فقط چشم خودم را بستم !
مانند زندگی که جاریست
مانند تمام شعرهایت
مانند تمام بیراهه های آدم ها
مانند غسل کردن چشم هایم
در آب کر دستهای تو
می خواهم این بار
دنیا را عاشقانه ببینم زیبا !
ستاره که می شوی
دستم به آسمان نمی رسد
کمی به دستهایم نزدیک شو
می خواهم دربربگیرمت
می خواهم از روشنایی تو
زندگی خاموش من نور بگیرد
....................................
دلتنگ خواب که میشی .اونم خوابای اون معصوم میشی با آرزوهای کوچیک وبزرگت. میدونم که می شینه تو خوابت
چقدر حس قشنگی داشت این پستتون چند بار خوندمش
خیلی وحشتناکه......
در آغوش یکی دیگه باشی...چشمت رو ببندی و توی خیالت تصور کنی با اونی که عاشقشی داری لحظه هات رو سپری میکنی...
درد بدیه...
چیزی که تو می نویسی محلی در این شعر ندارد .
عشق بازی با خدا را همه می کنند حتی در آغوش هم !
درود
می خواهم در این بازی قایم باشک
همان گم شده ی تنها باشم
آنقدر تو را صدا کنم تا از نفس خالی شوم
و در ثانیه های ناتمام از یک نگاه سیر
برایت بمیرم.
----------------
سلام پر ازاحساس بود و زیبا
باعث افتخار بود بااشعارتان آشناگشتم بازم میام.
وقتی به ما دادی اشارتی بفرم منتظریم...
بچه که بودیم،گفتم چشمات رو ببند و تا ده بشمار...چشماش رو بست و اینقدر شمرد تا من بزرگ شدم و اون هنوز که هنوزه چشماش رو باز نکرده و هنوز میشماره...!!!
و این بدترین قایم باشک بازی عمرم بود...
تنهام نذار
چه خوب است قبل از آنکه مثل گلی از شاخه چیده شویم
وچه خوب است قبل از آنکه کسی را از دست دهیم
چه با قدمهای خودش رفته باشد
ودر جای دیگردردنیای خودش زندگی کند
ویا دست زیبای مرگ او را از کنار ما گذرانده باشد
به هر حال از دست دادنی که دردناک است
قبل از آنکه ثانیه ای از این لحظه به بعد به جلو رود
قدر اورا بدانیم
قدر اورا بدانیم یعنی او را با خلوص نیت ببخشیم
با خلوص نیت ببخشیم یعنی اورا درک کنیم
یعنی بودن اورا
توان دستهای بودنش
وسعت وجودی اش
به اندازه نیازی که جهان به او دارد
نه نیازی که ما به او داریم
تو محبت را در جهان به نمایش گذاشتی
امیدوارم که برکتهای این بخشش و محبتت صدچندان به خودت برگردد.
همچنان که قلب جهان می تپد من تنها نیستم.
از همه دوستان خالصانه تشکر می کنم
افتخار داشتم و شما رو لینک کردم .
سلام
واقعا زیبا بود.
سلام
این شعر رو ندیده بودم
دست آفتاب از لا به لای شاخه های این شعر صورت رو نوازش می کنه.
گم شدن در خاک یاد و... پیدا شدن در دستان عشق
خوش به حال قلب عاشقت همسایه