خاک سرخ

اشعار و متون ادبی به قلم مهدی جابری

خاک سرخ

اشعار و متون ادبی به قلم مهدی جابری

مهمان !

 

 

  در آستان نگاهت که می ایستم ،  

  کفشهای کلافه 

  مرا گم می کنند ! 

   و پاهایم  

   عطر تن علف های تازه را نفس می کشند 

  با پنجره ای به عرق نشسته  

   از شرم حضور 

  زیر آفتابِ سینه چاک  

  برایت  سفره ای از شعر پهن می کنم ! 

  می خوانم 

   و  بند بندِ دلم  

  از هوای آسمانت پرمی شود 

  آنوقت  

  در پیچ و تاب واژه ها  

  با آستین های آب رفته ام 

  دعا می کنم 

  تا یک طلوع دیگر 

  مهمان تو باشم زیبا  !

نظرات 7 + ارسال نظر
راحیل شنبه 7 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 09:18 ب.ظ

خیلی خیلی زیبا بود
مثل حریر لطافتش رو احساس کردم...

ندا یکشنبه 8 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 01:15 ق.ظ http://secondwindow.blogsky.com

الهی آمین

دلارام یکشنبه 8 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 02:51 ب.ظ http://delaram360.blogsky.com

عالی


سفره ای از شعر...
یه کم یاد نفت تو سفره ها افتادم

آرام یکشنبه 8 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 04:01 ب.ظ

وبند بند دلم از هوای آسمانت پر می شود
چقدر این تعبیر به متنت می اومد
نه بهتره بگم این تعبیر متنت رو آراسته کرده بود
ومن چقدر دلم هوای آسمانش را خواست

نظر لطفته

گل مریم یکشنبه 8 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 07:57 ب.ظ

بی تا عرب زاده دوشنبه 9 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 02:10 ب.ظ http://ghoghnoos35.blogfa.com/

سلام دوست عزیز
سروده بسیار لطیف و دلنشینی بود لذت بردم
بهترینها رو برات آرزو می کنم

برف سه‌شنبه 10 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 09:45 ق.ظ http://barf-e-no.blogfa.com/

خیلی زیبا ست

مرسی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد