خاک سرخ

اشعار و متون ادبی به قلم مهدی جابری

خاک سرخ

اشعار و متون ادبی به قلم مهدی جابری

نقد شعر " رقاصه " - اثر سرکار خانم نیلوفر مهرجو

 

 

 

    نشسته بر سجاده سرخ  

 

    با چادری سیاه  

 

     ذکر میگوید با دانه های انار  

 

     دخترکی عریان!  

 

     که رقص  

 

     نانش را معنا میکند 

 

                                              ( نیلوفر مهرجو ) 

 

 

 

    در صورت تمایل می توانید نقد این شعر را در 

     ادامه مطلب بخوانید . 

 

    ضمن عرض سلام ، ادب و احترام خدمت اساتید و 

   دوستان عزیز و تشکر از سرکار خانم نیلوفر مهرجو 

   به خاطر خلق این شعر با هم به خوانش شعر می نشینیم . 

 

     واژه های بکار رفته در ایماژ* عبارتند از :  

    نشسته / سجاده / سرخ  

    چادر / سیاه 

    ذکر / می گوید / انار  

    دخترکی / عریان  

    رقص / 

     نان/ 

     واج آرائی : با تکرار صامت / س /  

    تصاویر دیداری : دخترکی رقاصه ، عریان بر سر 

    سجاده سرخ رنگی نشسته است و با دانه های انار 

    ذکر می گوید .  

 

    واژه های شعر با ساختاری زیبا و مطلوب در کنار 

   هم قرار گرفته اند  

   ارتباط های عمودی خوب هستند . 

   ارتباط های افقی بهترند .  

    شعر در خطوط ابتدائی کاملا ذهن را درگیر می کند . 

    استفاده از رنگ های سیاه و سرخ تصویر غمگین و  

    در عین حال فضائی سنگین را در یک مضمون اجتماعی 

    به تصویر می کشند .  

    حال به شرح تک تک اجزاء می پردازیم  

 

   نشسته : چه کسی نشسته است ؟  

   همانطور که گفته شد شاعر از ابتدا ذهن مخاطب را  

   درگیر نموده است .  

    برای پیدا کردن جواب خواننده می بایست بقیه خطوط  

   را دنبال کند .  

 

   سجاده سرخ :  

   سجاده به معنی جانماز است  

   اما سجاده سرخ اضافه استعاری است . 

    شاعر یا نویسنده برای بیان آنچه در ذهن خود می گذرد 

    از روش زیبانمایی استفاده می کند تا فکر را توسط  

    شگردهای زبانی ماندگار و لذت آفرین کند 

    رنگ قرمز، رنگ گرمی است که برانگیزاننده هیجانات  

    قوی است. 

    سجاده رنگین نمودن به طور کلی به معنای بر خلاف  

   احکام شریعت عمل کردن است  

 

    چادر / سیاه : 

    اضافه استعاری مصرحه 

    ضمنا ذکر این نکته لازم است که منظور از چادر ، 

    حجاب نیست، بلکه به معنی پوشش زن است. پس چادر 

    را در معنی لفظی خود نباید با حجاب اشتباه گرفت . 

     رنگ سیاه در بسیاری از فرهنگ‌ها برای مراسم  

   سوگواری مورد استفاده قرار می‌گیرد. 

    این رنگ همچنین نشانگر غمگینی، جذابیت جنسی و 

    رسمی بودن است. 

    ذکر : «ذکر»، یعنی یادکردن، خواه با زبان باشد،  

   یا با قلب یا با هر دو، به عبارت دیگر، ذکر حالت  

   روحی خاصی است که انسان در آن حال، دانسته خویش  

   را مورد توجه قرار می دهد و گاهی به یادآوری چیزی  

   با زبان و گاهی به حضور چیزی در قلب گفته می شود.  

   بایستی توجه داشت هر کلمه در شعر لزوما در جای خود  

   نمی نشیند .  

    بنابراین ایهام وارده در این جمله واژه ذکر را از حالت  

   عرفانی خود در می آورد و به مصدر گفتن تبدیل می نماید  

    “ذکر” و” می گوید” بایستی در اینجا همسان در نظر گرفته  

    شوند و هر دو به معنی گفتن هستند و بنابراین حشو حساب 

   می شوند . 

   به منظور زیبا سازی شعر بایستی واژه ذکر از خطوط شعر   

    حذف شود .  

    نگاهی به دانه های انار که در بعد از آن آمده است حاکی  

   از آن است که شاعر چیزی غیر از معنی عرفانی ذکر و  

   یاد خدا بودن در نظر داشته است . 

    دانه های انار : دانه های انار چون در کنار یکدیگرند 

    شکلی شکیل و زیبا دارند، و در حقیقت به همدیگر شکل 

   داده و هویت می بخشند.انسان ها هم همین طورند یعنی اگر 

    در کنار هم قرار بگیرند، زیبا شده و به همدیگر شکل داده 

   و شخصیت می دهند.  

   پیامبر اکرم(ص) عاشق وحدت آدم ها بود و دوست داشت  

   آدم ها در کنار یکدیگر قرار گیرند، خودش هم در کنار آنها 

   قرار می گرفت و می فرمود : 

    اَنَا بَشَر مِثلُکُم  

    من هم یکی هستم مثل شما 

   لازم به توضیح است دانه انار را به دانه های تسبیح تشبیه  

     نمودن و بر سر سجاده ذکر گفتن فقط ظاهر قضیه می باشد 

    که با پیام و مضمون اصلی شعر فاصله دارد . 

 

    دخترکی/ عریان :  

    مخاطب جواب سوال خط اول را در اینجا می یابد اضافه  

    توضیحی است رقص: به معنای رقصیدن است رقص و  

    نگاهی به خط اول حاکی از عملی خلاف شرع است وقتی 

    در انظارعام جامعه برقرار شود . 

     رقص کلید واژه ی شعر است که تمامی خطوط و حتی نام 

     شعر را نیز تحت تاثیر خود قرارداده است .  

    نان / ش : در بیشتر موارد نان کنایه از پول بوده . 

     یک لقمه نان و نان شب نیز همین معنی را می دهد . 

 

    معنا کردن : تفسیر نمودن .  

 

    و در پایان با توجه به تصاویر ، بعد از ساده سازی انجام 

    شده به این پیام می رسیم :  

 

    در میان آدمها کسانی هستند که به خاطر نان شب شان  

    مشغول کارهای خلاف شرع اند . 

 

     * ایماژ : به معنی تصویر و نقش ذهنی است  

 

    در خاتمه ضمن آرزوی سلامتی و تندرستی برای شما 

    عزیزان از حوصله ای که به خرج داده اید تشکر و 

     قدر دانی می کنم . 

 

    منبع : 

 

   http://www.shereno.com/news2.php?id=11625 

نظرات 4 + ارسال نظر
آرام دوشنبه 26 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 08:37 ب.ظ http://www.khialebehesht.blogfa.com

گاه آرزو می کنم، می توانستی چند صباحی چون من باشی...
بیندیشی آن چیز که من می اندیشم؛
ببینی آنچه من می بینم؛
احساس کنی آنگونه که من احساس می کنم؛
دریابی آشفتگی، ترس،
تحسین و دوستی را
که نسبت به تو احساس می کنم،
همه را یکباره و با هم.
اگر می توانستی
حتی برای لحظه ای در ذهن من زندگی کنی؛
می توانستی ببینی که دنیای من چگونه سرشار از مسئولیت هاست،
و عجیب آن که اغلب به تو می اندیشم.
می دیدی که چه شادی را به من ارزانی داشته ای.
می دیدی که تا کجا شادمانم که می توانم لبخند بزنم،
بخندم، سرخوش باشم
و آزاد چون کودکان.
این همه را از تو دارم.
اگر می توانستی نیم نگاهی به درون من بیفکنی
می دیدی آن سپاس و تحسین را.
تحسین نه تنها برای آنچه که هستی
بلکه برای آنچه که بذل می کنی تا من این باشم.
و خواهی دید که تا چند، این همه را حرمت می دارم.
اما آنچه که بیش از همه به حیرتم وا می دارد؛
تمام آن عشقی است که به تو دارم.
و آنگاه که این را احساس کردی،
همیشه به یادش خواهی داشت.
درک خواهی کرد که گرچه پیوسته نمی توانم ژرفا و شکوه آن را بیان کنم،
اما همواره در وجود من می جوشد و زنده است.
تریسی گیبز



مریم چهارشنبه 28 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 10:19 ق.ظ http://www.masterofpuppet.blogsky.com

چقدر زیبا واژه ها رو بهم پیوند داد و رقصی شکل گرفت

یه ضعیفه چهارشنبه 28 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 03:54 ب.ظ

سبکتون عوض شده
نمی دونم چر انقد کلاسیک شده
ولی جالبه
خوشحالم هنوز وقتی میام اینجا حس گرم شعر نوشته ها و پستاتون بر قراره

یه ضعیفه چهارشنبه 28 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 04:19 ب.ظ

و . . .

اینجا گندم زاریس ز خوشه های آفتابی

و

تو ره گشای بینابین خوشه ها

و

بوته زاریس وحشی /توامان در تمامیت وجود آفتابی

و

دستهایت باز باز در دو سمت / در افق

و

تو همچنان با چرخشایت / با دستی رو به آسمان

و

تو همچنان در هبوط به اوج در باران

و
من این پایین

روی این زمین

پشت بر درخت کاج

نشسته ام

و آن نوازش نسیم سرد بهاریس / لابه لای وجود بسته ام

*یه ضعیفه*

حس من بود تقدیم به بلاگت ... شعراتو خوندم این حس اومد رو زبونم ... مستدام باشی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد