ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 |
انگار مرا به اسب خیالت بسته ای
روی سنگ فرش های کوچه ی خاطراتمان کشیده می شوم ...
در اطاق بازجوئی تن ،
زخم هایم را حاشا می کنم
چون به شهادت چشمهای رسواگرت
ردپای چشم های شرجی ام را
گو شه آستینم پیدا کرده اند ،
اما دادگاه
با هیچ منطقی
تو را محاکمه نمی کند !
تبریک می گم ... تفسیر ذهنیتون حرف نداره و به کار بردن استعار ه ها و کنایه هاتون
مستدام باشی برادر
تنها چیزی که میتونم بگم اینه که خیلی زیبا بود...
معشوق هرگز محکوم نیست.
این حکم همیشگی دادگاه است
تمام ماجرای من
سه واژه شد برای تو
سه واژه جدا جدا
من و شب و هوای تو
به هوای مطلب جدید اومدم
من به روز کردم
دوست دارم بیایی
اما سرخ ترین خاک روی زمین ، ما را به یاد سهل است به خیال هم نسپرده...!!!!
من نبودم..اما حالا برگشتم..پس فراموشم نکن..
حال و احوال این روزهایمــــ
قاصدکـے را مـے ماند
که دلش حتـے
نه به باد
و نه حتـے به نسیمــــ
که
به یک فوت خوش است
بگذارید برود ...
سلام خیلی وقت بود نیامده بودم اینجا شعر زیبایی بود ... به امید دایار
این سومین باری که میام اینجا به انتظار یه آپ جدید ولی متاسفانه خبری نیس
نمی خواید آپ بذارید
در نهان به آنهایی دل میبندیم که دوستمان ندارند
و در آشکارا از آنانی غافلیم که دوستمان دارند
شاید اینست دلیل تنهایی ما...
"دکتر علی شر یعتی"