خاک سرخ

اشعار و متون ادبی به قلم مهدی جابری

خاک سرخ

اشعار و متون ادبی به قلم مهدی جابری

رخوت آرام !

 

    

 

    این شب ها 

 

    پشت پلک های بازم  

 

    کبریتی نیمه جان 

 

    در فکرِ عبور از زندانِ جیب توست 

 

    تا دوباره 

 

    در اکسیژنِ خنده هایت بسوزد 

 

    و رخوتی آرام  

 

    ذره ذره  

 

    بی درد  

 

    آبش کند . 

 

 

    این شب ها 

 

    زیرگذری است  

 

    برای رسیدن به تصویرِ تو ...

    

      دیرتر بیائی 

 

    نه شبی مانده  

 

    نه عکسی 

 

    نه  کبریتی  ...

 

 

    پاکت سیگار ِعمر مرا هم مچاله می کنند ! 

 

نظرات 3 + ارسال نظر
مریم دوشنبه 16 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 12:01 ق.ظ http://www.masterofpuppet.blogsky.com

عقربه های ساعت دیوار دلم ، بعد رفتنت دیگر نمیدوند

به دنبال

لحظه ها
...
و تنها سوختن قلبی را نشان میدهند

و درد دوری را

اینجا زمان مسموم نبودنت گشته است

برگرد......




ضمن عرض سلام
این حقیر به این نتیجه رسیدم که هر وقت بخوام نظرمو در مورد نوشته های شما بدم باید بگم حرف نداشت بخاطر تکراری نشدن این دفعه یه شعر هم اضافه کردم .

با سپاس

آرزومند روزهای عاشقانه برای شما

سلام و عرض احترام
ممنونم از لطف تون بانو
هرچه از دوست رسد نیکوست

مریم دوشنبه 16 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 12:03 ق.ظ http://www.masterofpuppet.blogsky.com

--------------------------------------------------------------------------------

آرام آرام،
دانه دانه،
سنگ ریزه
می اندازی
میان ِ برکه ی کوچک تنهایی هایم.
...
چه ساده
پریشانم می کنی،
چه ساده
می خندی ..

دلارام دوشنبه 16 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 07:53 ب.ظ http://delaram360.blogsky.com

همیشه
در تو در توی ذهنم
در رفت و آمدی
چه می شود "تو" را
بیا و برای یکبار هم که شده
دست بردار از کولی گری
بیا و همخانه شو
بیا و نرو
نمی دانی چه می کشم
از این امد و رفتهایت
"تو" راحتی
منم این وسط درمانده
پشت دیوار عزلت
شده ام همسایه حسرت
چه می شود "تو" را


بسیار زیبا و دلنشین بود

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد