ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 |
کشته شد احساسِ من از زخمِ چاقویت که بوی تن گرفته
پس زدی دستِ مرا ذهنت چو بیماری ی سوء ظن گرفته
واج هایت می شود شعری ولی صد پاره کرده فکر ما را
از چه وقتی این قوافی در درونِ سینه ات مأمن گرفته ؟
می زنم شانه سر هر کوچه گیسوی تو را زیر نگاهم
داد و بیداد نمی خواهم تو را تهران تا مازن گرفته
واقعیت را نمی گوئی ولی این واژه هایم شاهدند
درد جانسوزی مرا همراه شد گفتی زآهِ من گرفته
زیر باران در تمام لحظه هایم از دعا سیراب گشتی
چون برای کشتنِ مردان ، رقابت بینِ هر نازن* گرفته
حال من خوب است اما قصه ی خوبی ی من باور نکردی
کشته شد احساسِ من از زخمِ چاقویت که بوی تن گرفته
.......
*
به منظور رفع ابهام از واژه نازن باید عرض شود :
واژه ی "زن" دارای حرمت و ارزش است و هم درجه بودن وی با مردان در عرصه
ی کار و تلاش و زندگی بر کسی پوشیده نیست . لذا در مصرع دوم بیت پنجم از
واژه نازن استفاده شده است ( منظور این بوده که حتی زن هم نمی باشد )
دوستان به بزرگواری خود می بخشند که این واژه به جهت رعایت وزن و قافیه بکار
گرفته شده است