خاک سرخ

اشعار و متون ادبی به قلم مهدی جابری

خاک سرخ

اشعار و متون ادبی به قلم مهدی جابری

باز هم آخر ندانستم که تاوان چه جرمی می دهم !

 

 

     باز هم آخر ندانستم که تاوان چه جرمی می دهم
     بازجوئی می کنی !شکِ تو راپاسخ ... به نرمی می دهم

 

     گریه های بی امان آمد سراغم ، وقتِ خاموشی ی شب
     بغض هایم را به دستِ ضربه ی شلاقِ چرمی می دهم

 

     مشت هایت را گره کردی...زدی ... بر صورتِ افکار من
     باورت شد پاسخِ بی اعتنائی یت... به گرمی می دهم ؟

 

     گُر گرفته صورتم از چیدنِ عکسِ زمانِ عقدمان
     هر برش رابا دوصد لعنت که تن دادم به... فُرمی ... می دهم

 

     شاد گشتم چون به پایم خم شدی با گریه ات گفتی بمان
     حال ترکت می کنم اما تو را احساسِ شرمی می دهم

 

     شعله های خشمِ بازوی تو را در آینه دیدم ولی ...
     باز هم آخر ندانستم که تاوانِ چه جرمی می دهم !


نظرات 2 + ارسال نظر
یه ضعیفه شنبه 5 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 12:12 ق.ظ http://zaiiife.blogsky.com/

یه مدت بود به خاطر ازدیادکار نیومده بودم
مثه همیشه حرف نداشت شعراتون

اینم از من تقدیم به بلاگتون :

و در این بی خبری .../

دستم در دست خداست

هر دومان در وسط جاده ایم

این بارش باران نیس...

اوج قطرات نور است

من این پایین ...

خدا هم این پایین/

اما...

دلمان در گرو خورشید است

آرمینه کاظمی سنگدهی پنج‌شنبه 10 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 05:29 ب.ظ http://armineh2011.blogfa.com/

سلام جناب جابری مهربان
از سروده های زیبایتان لذت بردم
موفق باشید و شاد
روزهایتان لبریز عشق

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد