خاک سرخ

اشعار و متون ادبی به قلم مهدی جابری

خاک سرخ

اشعار و متون ادبی به قلم مهدی جابری

هی عجب !

    تازه دارم کمی با کبوتر ، کمی با کلمه

   کمی با آسمانِ بی اسمِ علاقه آشنا می شوم .

 

   می گویند من آدم خوبی نبوده ام

    راست می گویند

    اولاً بی بوریا بار آمده ام

    بعد گهوارهْ به دوشی خاموش ،

    حالا هم که پا به گور ...

    چراغم اینجا و خیالم جایی دور .

 

   می گویند من آدم خوبی نبوده ام

    راست می گویند

    من بارها به بعضی آدمها ،

    سگ ها 

   و سلیطه ها

    سلام کرده ام ،

   حتی گاهی بدون ِ یک سلام خالی

   از خوابِ انار خسته چیزی نچیده ام

   و بارها بی که به شب شک کنم

   آهسته از چراغ خانه پرسیده ام 

    چرا از سکوت سنگ می ترسد !

 

   راست می گویند

   من آدم خوبی نبوده ام

   سالها پیش از این

   پسین روزی دور از اندوه ِ دی

   کبوتری نابُلد از حدس ِ عطسه ی آسمان

   به ایوان خانه ی ما آمد ،

   پنجره بسته بود

   من خانه نبودم

   و تمام شب باران آمده بود 

    من آدم خوبی نبوده ام !



    حالا می فهمی این همه هق هق ِ تاریک

    تاوان کدام کلمه ، کدام کبوتر ِ مّرده ، 

    کدام آسمان ِ بی اسم ِ علاقه است  !؟ 

      “سید علی صالحی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد