ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 |
توبه کردم که دگر بار نیایم به درِ خانه ی تو
چه کنم خیمه زده کاسه ی چشمم به سرِ شانه ی تو
من پریشان تو ام فکرِ مرا غرق در اندوه کنی
تا سحر تیرِ خلاصم بزند بوسه ی جانانه ی تو
دل و دینم سرِ هر کوچه و پس کوچه شهر شد آواره ی تو
چه خیالیست بگویند فلانی شده دیوانه ی تو
مثل یک شمع بسوزم زفراقت که در این تنهائی
به خیانت ندهم باج چو جانم شده پروانه ی تو
ترسم از روز غریبی ست تو را بینمُ صد ناز کنی
رد شوی از منُ آنگاه بمیرم به درِ خانه ی تو !
تو به یک ناز نگاهی بخری روح مرا جان مرا
نکن اینگونه که منهم بشوم واله و پروانه تو !!!
سلام
شرمنده اگه بد جواب دادم آخه من یه مبتدی هستم اما نوشتن را (البته شعر را بیشتر)دوست دارم.