خاک سرخ

اشعار و متون ادبی به قلم مهدی جابری

خاک سرخ

اشعار و متون ادبی به قلم مهدی جابری

چشم به راه !

 

     در حقِ من ظلمی شده ، چون بی خبر رفتی سفر
     چندیست اینجا مانده ام باچشمهائی خیس و تر 

 

     هرشب نگاهم می رود بر ساعتِ ولگردمان
     پایان نمی گیرد چرا این لحظه های کور و کر ؟ 

 

     دستی که آغوشِ تنش در خرمنِ مویت زدم
     در بینِ انگشتانِ خود زندان شده در پشتِ سر 

 

     با رفتنت طوفان شده در بندهای سینه ام
     هر بندِ آن جان می کَند چون ریشه با یادِ تبر

 

     حالا تماشایم بکن چون شوره زاری گشته ام
     بشکاف با دستان خود خاکِ دلم بارِ دگر

 

     ... 

 

     امروز هم ، بالا بمان ای پلکِ خوابآلوده ام
     دیگر تو بی مهری نکن ...عشقم بماند ... پشتِ دَر !

 

 

نظرات 4 + ارسال نظر
امیر نقی لو یکشنبه 20 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 04:44 ب.ظ http://www.nagiloo.blogfa.com


سلام.

بعد از مدتها بروزم با...

به قصد صید کمین کرده اند دوروبرم
غزال بسته به تیرم، مپرس حال مرا...

به امید دیدار.

[گل]

شاپرک یکشنبه 20 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 05:12 ب.ظ http://shaparakekhial.blogfa.com/

سلام....
خوبین شما؟
شعر زیبایی بود مخصوصا عنوان شعر....

موفق باشید....

خودم یکشنبه 20 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 08:26 ب.ظ http://sparrow.blogsky.com

آخی خیلی زیبا بود . مگه چند بار یار اومده که پشت در مونده
آخ آخ خیلی گناه داشته

ندا دوشنبه 21 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 09:15 ق.ظ http://www.neday-zendegi.blogsky.com/

موفق باشید شعر قشنگی بود

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد