-
شب به خیر یلدای من !
سهشنبه 30 آذرماه سال 1389 05:58
روی گره طناب آسمان ! شبِ بریدنِ ناف ماه ! ردپای ستاره ای است که برقِ نگاه ش روی گیسوی بلندت جا مانده ! در این بی هوائی ممتد ، من و ت ف ن گ م زیر سقفی بی نشان بیداریم ! شب به خیر یلدای من ! پانوشت : تقدیم به تمام سربازان و فرزندانی که دور ازخانه و خانواده مشغول به خدمت ، تحصیل و تلاش در راه آبادانی و حراست از ایران...
-
به یاد معلم !
یکشنبه 28 آذرماه سال 1389 08:07
میان زمین و آسمان ! سوزش ترکه نگاهی روی صورتم ، بوی چرکنویس های معلم می دهد ! عطر جوهری که روی تخته های پاره کلاس نوشته بود : " خدایا به من عشق با ایمان عطا کن " حالا شیشه های همسایه پاک شده ، از دست و دلبازی روزنامه فروش مان ! امروز دوباره پرسیدم این همه کاغذ سیری چند ؟
-
پله عشق !
سهشنبه 23 آذرماه سال 1389 00:22
دوتا یکی می پرم روی خانه های بی سنگ ! بی ترس از پرت شدن م ، در سیل خنده های تو ! دوتا یکی بالا می روم پله های آسمان را ! بی ترس از قَلَم شدن چشمهایم ! در وصل نگاه تو ! دوتا یکی فوت می کنم ! شمع های تولدم را به خیال تمام شدن م در فاصله بین دست های تو !
-
نانوا !
شنبه 20 آذرماه سال 1389 19:33
نانوائی را دیدم دل های تنور شده ، به سخاوت ! دست هر بیدلی می داد ! خدا کند وجدان را نسوزانده باشد !
-
اهلی شدن !
جمعه 19 آذرماه سال 1389 21:19
نمی دونم کتاب شازده کوچولو رو کدامیک از شما عزیزان خوندین ! اما من دارم ش و favorite من هست . قبلا این کتاب رو بارها و بارها خوانده ام ... بعضی وقتا هنوز هم ... اگر تمایل داشتید باقی رو در ادامه مطلب بخوانید ! بعضی وقتا هنوز هم خیلی از قسمت های اون داستان رو با زندگی شخصی ام مقایسه می کنم . .. یادمه وقتی دانشجو بودم (...
-
پنجره !
جمعه 19 آذرماه سال 1389 10:43
از پنجره ، خودم را به آسمان ت رساندم ! تا بامِ علاقه ! وقتی پلک هایم را گرفتی ، چه فرق می کند کدام آستین خیس می شود ؟
-
کلاغ !
پنجشنبه 18 آذرماه سال 1389 22:04
بالاتر از خوشبختی ! پرنده ای پرواز کرد ابرها را دست به دست بدهد ! ماه آمد دریا را به آسمان دوخت ! بی نوا عزا دارِ شهر شد !
-
اعتراف یک قلم !
چهارشنبه 17 آذرماه سال 1389 13:24
می نویسم ! دست هایم را پیدا نمی کنم !
-
خانه نور !
چهارشنبه 17 آذرماه سال 1389 08:41
در کوچه پس کوچه خیال م گُم نمی شوم ! خانه ا ت ، روی ابرها است !
-
بخت آزمائی !
دوشنبه 15 آذرماه سال 1389 23:30
در بخت آزمائی ! شماره های من ر د ی ف نشد ! اما هنوز هم دل م در گردونه عشق می چرخد !
-
ای صبا نکهتی از خاک ره یار بیار !!!!
شنبه 13 آذرماه سال 1389 21:19
آلودگی در پایتخت نقل هر محفل شده ، رفتم داروخانه ... در صورت تمایل باقی را ادامه مطلب بخوانید ! رفتم داروخانه یک بسته قرض جوشان زینک پلاس بگیرم . قبلا ۳۰۰۰ تومان می گرفتم اما موقع حساب کردن فرمودند شده ۵۰۰۰ تومان . البته هوا آلوده است ! و گرنه بازرسین محترم می اومدن توی این اصناف و یه چرخی دوباره می زدن ... خدا کنه...
-
دلم برای تو چشم گذاشته است !
چهارشنبه 10 آذرماه سال 1389 02:02
صورت ِ ماه ات را در زلال اشکهایم پنهان می کنی ! می شوی هزاران ستاره لرزان ! با خنده می گوئی چشم ت را ببند و بگو کدام یک از این ستاره ها دلت را برده است ؟ ... چشم باز می کنم و در زیر نور آینه ها ب ه دنبال گمشده ی دل ناسازگارم می گردم ! و تو به قصد رعایت قاعده بازی باز هم سکوت کرده ای د ر کُنج ِ خیال من !
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 9 آذرماه سال 1389 09:39
چند روزی است تو را نمی بینم تن پوش تیره ات مبارک شهر خاکستری ! .... نمی دونم سرما خوردم یا حساسیت پیدا کردم به این هوا چون از دیشب حسابی به هم ریخته ام !
-
ثانیه شمار !
دوشنبه 8 آذرماه سال 1389 11:34
ستاره شب های من تو را به همین شب های غبار زده ام ! چشمهایت را به خواب م نیاور ! من و دلم برای خواب ثانیه می شماریم !
-
جزیره خدا
دوشنبه 8 آذرماه سال 1389 10:05
کاش دریا بودی و مرا در آغوش ت می کشیدی ! و من در کنارت ، چاله های احساسم را سیراب می کردم ! هنوز ماسه ها دلتنگ می شوند برای صدایت ! باز هم عبور کن !! تا در تو غرق شَوَم !
-
انتظار و آدینه ای که گذشت !
جمعه 5 آذرماه سال 1389 23:23
در انتظارِ چشم هائی هستند ، که از بالای دارِ آرزو پائین بیارَدِشان ! در انتظارِ صدائی هستند ، که برای آرامش دلهای خاک شده آوازی بخواند ! اما ابن توئی که آدینه به آدینه به دنبالش م ! تا شاید ؛ گوشه نگاه ت را مال ِ خود کنم ! ... این آدینه نیز دلتنگی ام بی حد شده ، زیبا ! از این برزخ لعنتی خلاص م کن !
-
کفش هایم !
چهارشنبه 3 آذرماه سال 1389 02:11
این اس ام اس رو یکی از دوستانم برام فرستاد من هم تقدیمش می کنم به همه دوستان مهربان م : "مهم نیست که قفل ها دست کیه ! مهم اینه که کلیدها دست خداست . از ته دل دعا می کنم که شاه کلید تمام قفل ها را از خدا عیدی بگیری " عیدتون مبارک یاحق کفش هایم مال تو ! با اینکه می دانم در این مسابقه خیالی برنده می شوی ! به...
-
عید قربان مبارک
سهشنبه 25 آبانماه سال 1389 19:21
عیدتون مبارک التماس دعا
-
اینجا کجاست ؟!
دوشنبه 24 آبانماه سال 1389 08:43
اولین روز تولد من است در خاک سرخ ... صبح به خیر گْلَکَم !